برف می بارد...
و من باید برخیزم و لباسهای گرمم را بپوشم
و راه بیفتم به دنبال تو...
مسیر دیدار تو، مسیر نور است و قرارمان معلوم...
حتا اگر صحبتی نکرده باشیم
تو می دانی باید به کجا بیایی...
من به دیروز کاری ندارم!
من برای حالا شعر می گویم
و برای حالا نفس می کشم...
قرارمان سر چهار راه دلواپسیست...
برف می بارد...
و شادمانی در گوشه گوشه شهر ریخته...
و من بی قرار ِ ،قرار ِ امروزم...
کسی که نداند فکر می کند امروز اولین روز دیدار است...
و راستی چه کسی می داند...
ثانیه ها مثل سالها می گذرند و زمان ایستاده بالای سرم...
سنگین و افتاده و ناگذرا...
ناگهان قلبم بیشتر می تپد...
و آن سوی چهار راه ،درست روبه رویم بیشتر برف می بارد!بیشتر و بیشتر...
خیره می شوم به مسیر برفها...
تو می آیی
زمین شادمانه می خندد
زمان سرعتش را از دست می دهد...
دلم می خواهد لحظه ها را هل بدهم...
تا کم بشود این فاصله میانمان...
تو می رسی..
درست در برابرم...برفها بیشتر و بیشتر می بارند...
صورتت گم می شود
زیر این برفهایی که تلاش می کنند روی موهای تو بریزند...
دلم می خواهد برف بشوم
آب بشوم،
هوا بشوم...
تو می آیی
و مردی در برابرت هزار بار تازه می شود...
مردی که
بلندای عمرش
از روزهای آخر اسفند تا روزهای اول فروردین است...
1- این شعر با الهام از شعر زیبای دوست عزیزم" حمید" سروده شد!همین چند دقیقه پیش!
2- دار و ندارم پای عشقم رفت...به من نگو با عشق بی رحمی ،من زخم دارم تو نمی فهمی...
3-می نویسم و رنج می کشم و خوشحالم...!
4-اصلن تو می دونی اینا یعنی چی؟!!فیش حقوقی این ماه دوستمون چقدر شد؟!!چرا پرایدو سوار می شی؟!!راستی نیم ست چنده الان؟!!!!؟!؟چند تا سکه برای کی بگیرم؟!!!چرا با کلاس نیست!!!انصافن از این حرفا می زنی بازم آخه بی انصاف؟!!!؟
5-سرما نمی خورین؟!!هستا تعارف نکنید!بفرمایید تور رو خدا!!!
6-ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا/غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر می زند...