اگر برای وقتتان ارزش قائلید،اینجا صرفش نکنید!

سلام،دو ستان بزرگوارم مرا ببخشيد!!!! نه اشتباه نكنيدمن هنوز بر نگشتم!!!!!!فقط دلم براي يك پست جديد خيلي تنگ شده بود!اما دارم بر مي گردم! اميد وارم از اين شعرم

 خوشتون بياد ،عنوانش هست« ناباوري » يا علي

_____________________________________

شب افتادست،

و خورشيد در خواب است

و تو به فتادگي ام پاي مي زني ،

و حرفهايم را باور نمي كني !

گنجشكها حتّي مي دانند كه من عاشقم !

درختان با اشكهايم برگ مي ريزند....

و تو اما ، 

در كمند ناباوري گرفتاري ...!

شب افتاده است ،

و من همچون هميشه !

 به فكر بال هاي تو ام

به فكر چشم هاي تو ام!

همان دو چشم سياه پر از غم!

همان شعر هميشگي خودم ،

كه من عاشق تو ام!!!!

بر خيز!!

حرفهايم را بپذير !

دستانم را بگير ،

من و تو اسباب ايجاد يك پروازيم !

با يك بال نمي شود...............پرواز كرد !

من آزمودم ،

اين يكي را باور كن........................!

+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۸۵ساعت 6:26  توسط بابک آزاد  |